سایت باشگاه فولاد خوزستان پس از قهرمانی تیم بزرگسالان فولاد خوزستان در سیزدهمین دوره از مسابقات لیگ برتر فوتبال کشور، اقدام به برگزاری مسابقه ای با موضوعیت قهرمانی و در شاخه های عکس، فیلم، خاطره و یادداشت نموده است.
به گزارش سایت باشگاه فولاد خوزستان، این مسابقه که با استقبال هواداران فولاد مواجه شده است تا پایان اردیبهشت ادامه دارد.
همچنین سایت باشگاه در نظر دارد برخی از پست های ارسالی هواداران را برای کاربران سایت به اشتراک بگذارد. با این مقدمه شما را به خواندن خاطرات یکی از هواداران فولاد دعوت می کنیم.
بسمه تعالی
باسلام خدمت مدیرعامـل سخت كوش وكلیه دست اندركاران وهمچنین كـادرفنـی وبازیكنان تیم مردمی فولادخوزستان وعرض تبریك به مناسبت موفقیت غرورآفرین دركسب قهرمانی سیزدهمین دوره لیگ برتركشوربرخودلازم می دانم ازتك تك خوزستانی های عزیزكه با فریادهایی ازدل تیم راتشویق كردندتشكركنم. بنده یك خاطره ای دارم كه خدمت شما تعریف می كنم.
بنده ناصر چعباوی سـاكن سوسنگردوفرهنگی می باشم درروزبازی بااستقلال تازه ازسركارخود بازگشته بودم عادت دارم بعدازآمدن ازمدرسه وحوالی ساعت 5ناهارراصرف كنم اماآن روزحساسیت بازی میل خوزستانی ها را برای صرف هر چیزی ازبین برده بود بازی شروع شد و پس از 90 دقیقه ما باختیم در آن شب هیچكام ازافراد خانواده شام نخورد. اصلا كسی شام درست نكرد. خدا را شاهد میگیرم انگاریكی ازخویشان فوت كرده است مادرم كه پیرزنی بود و از شوق قبل ازبازی و سپس باخت ما متأثر شده بود نارحت جای خودش نشسته وساكت بود.
آن روز گذشت و ما در دل خود یك عقده ای حس می كردیم دعامی كردیم بازی بعدزودتر بیاید.
آخرچندسالی می شود كه ما علیرغم همهی تلاشها و كوششها به موفقیت چشمگیری دست پیدانكرده بودیم. قراربود بازی ساعت17:30 شروع شود اما زمان آنرا جلوتر بردند من و دوستم كه دردانشگاه ایلام كارشناسی ارشد می خواندیم قرار بود بعد ازدیدن بازی برویم اما چون راه خیلی بد بود باید جمعه حركت می كردیم تاصبح سركلاس باشیم ساعت17:00حركت كردیم نزدیك دشت عباس بازی شروع شد و تنها وسیله ارتباطی ما رادیو بود متأسفانه رادیو خوزستان فركانس قوی نداشت و حتی اگه داشت بازی استقلال خوزستان وپرسپولیس راپخش می كرد بصورت تصادفی رادیوجوان همزمان بابازی استقلال وتراكتور به همه بازیها سرك می كشید.
درتمام طول مسیردل تودلمان نبوداستقلال تهران دردقیقه31 گل خورد. انصافاً ما حسابی روی استقلال بازنكرده بودیم وحتی پرسپولیس.
امانفت راتنها رقیب خود میدانستیم دردقیقه32پرسپولیس گل زد و شانسش را افزایش داد اما باز هم من خطر پرسپولیس راكم میدانستم. عقیلی دردقیقه36یك پنالتی برای سپاهان هدرداد كفرمان درآمد مهرداد در دقیقه37 گلزد ایستادیم ویك نفسی تازه كردیم رانندگی درآن شرایط واقعاً سخت بود ما باید میرفتیم خوابگاه،خوابگاهی كه درآن از هر استانی كسی بود و ما قبلش خیلی كری خوانده بودیم.
خلاصه نیمه اول تمام شرایط به نفع ماشدخیلی می ترسیدیم عین بازی با بنیادكار گل رادر دقایق آخری بخوریم.ازدهلران گذشتیم مسیر بطرف مهران كوهستانی بود و صدا واضح نبود. در دقیقه 52 سپاهان گل زد واقعاً گل كاشتند حالا ما راحت بودیم اما یك تساوی برای ماعین مرگ بود. اینقدر استرس داشتیم كه حتی آب هم نمی خوردیم صدا كلاً قطع شد و فقط صدای پارازیت بود فقط شنیدیم :«دقیقه90هست»به یك جایی رسیدیم كه احتمال آمدن صدابیشتربود.اما باز هم نبود یك خرده صدایی بود اما اینجا تاریك وكوه بود واقعاً ترسناك بود ماشینی هم نمی آمد.ایستادیم تاماشین راخاموش كنیم چون روشن بودن ماشین باعث پارازیت می شد.
ماشین خاموش شد و اولین چیزی كه شنیدیم:(تبریك میگم به خوزستانیهای خونگرم قهرمانی فولادرو...) مادیگر نمیدانستیم چطور خودمان را خالی كنیم اول كلی همدیگر رو درآغوش گرفتیم و بعد با صدای بلند توكوه فریا دمی زدیم: (فولاد.فولاد.فولاد)-(خوزستان برزیلته) وقتی به ایلام رسیدیم فقط یك چیز را احساس میكردیم قدرت وپیروزی.
انگار ما كاروان فولاد بودیم كه با اتوبوس قهرمانی در ایلام میگشتیم.
احساس ما این بودكه دانشجویان دیگراستانها به حال ماغبطه می خوردند.این خاطره درتمام عمرم فراموش نشدنی است وبخدا یكی از روزهای محشرعمرم بود.
پست ارسالی از طرف: ناصرچعباوی-شهرسوسنگرد
شما هم می توانید در مسابقه سایت باشگاه فولاد خوزستان شرکت کنید و جایزه بگیرید، برای کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید